Drudge

drʌdʒ drʌdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
زحمت‌کش، جان‌کن، مزدورجان‌کن، جان کندن ،با بی‌میلی کارکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- To earn a living, I had to drudge all day.
- برای امرار معاش مجبور بودم تمام روز خرکاری کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drudge

  1. noun slave, very hard worker
    Synonyms: factotum, grind, laborer, menial, nose to grindstone, peon, plodder, servant, toiler, workaholic, worker, workhorse
    Antonyms: idler, laze
  2. verb work very hard
    Synonyms: back to the salt mines, dig, grind, hammer, keep nose to grindstone, labor, muck, perform, plod, plow, plug away, pound, schlepp, slave, slog, sweat, toil, travail
    Antonyms: avoid, be lazy, dodge, hesitate, idle

ارجاع به لغت drudge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drudge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drudge

لغات نزدیک drudge

پیشنهاد بهبود معانی