گذشتهی ساده:
trudgedشکل سوم:
trudgedسومشخص مفرد:
trudgesوجه وصفی حال:
trudgingشکل جمع:
trudgesقدم آهسته، راهپیمایی بازحمت، باخستگی راه رفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old lady trudged across the snow.
پیرزن از میان برفها کشانکشان رد شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trudge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trudge