فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trudge

trʌdʒ trʌdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trudged
  • شکل سوم:

    trudged
  • سوم شخص مفرد:

    trudges
  • وجه وصفی حال:

    trudging
  • شکل جمع:

    trudges

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive verb - intransitive C2
    قدم آهسته، راهپیمایی بازحمت، باخستگی راه رفتن
    • - The old lady trudged across the snow.
    • - پیرزن از میان برف‌ها کشان‌کشان رد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trudge

  1. verb walk heavily
    Synonyms: clump, drag oneself, footslog, hike, lumber, march, plod, plug along, schlepp, slog, step, stumble, stump, traipse, tramp, tread, trek, wade
    Antonyms: tiptoe

ارجاع به لغت trudge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trudge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trudge

لغات نزدیک trudge

پیشنهاد بهبود معانی