آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ تیر ۱۴۰۳

    Step

    step step

    گذشته‌ی ساده:

    stepped

    شکل سوم:

    stepped

    سوم‌شخص مفرد:

    steps

    وجه وصفی حال:

    stepping

    شکل جمع:

    steps

    معنی step | جمله با step

    verb - intransitive B1

    راه رفتن، رفتن (معمولاً با along)، آمدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Well, I must step along now.

    خب، حالا باید بروم.

    We need to step quickly if we want to catch the bus.

    اگر بخواهیم به اتوبوس برسیم، باید سریع راه برویم.

    verb - intransitive B1

    پا گذاشتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    Don't step on the nail!

    روی میخ پا نگذار!

    to step on the brake

    ترمز گرفتن (پا روی ترمز گذاشتن)

    verb - intransitive B1

    قدم برداشتن، گام برداشتن

    He stepped to the phone.

    به سوی تلفن قدم برداشت.

    I stepped over the box.

    از روی جعبه گام برداشتم.

    noun countable B2

    قدم، گام، مرحله

    We got a step closer to victory.

    یک قدم به پیروزی نزدیک‌تر شدیم.

    He explained the next step.

    مرحله‌ی بعدی را شرح داد.

    noun countable B2

    اقدام، عمل

    Necessary steps have been taken to overcome these shortcomings.

    برای برطرف کردن این کاستی‌ها اقدام لازم به عمل آمده است.

    International observers are monitoring the country's tentative steps towards democracy.

    ناظران بین‌المللی اقدامات این کشور به سوی دموکراسی را زیر نظر دارند.

    noun countable B1

    پله

    the steps of a ladder

    پله‌های نردبان

    This stairway has ten steps.

    این پلکان ده پله دارد.

    noun plural

    انگلیسی بریتانیایی نردبان تاشو

    He brought out the metal steps from the garage.

    نردبان تاشوی فلزی را از گاراژ بیرون آورد.

    The steps were sturdy.

    نردبان تاشو محکم بود.

    noun countable B1

    قدم، گام (عمل)

    She walked with slow steps.

    با قدم‌های آهسته راه می‌رفت.

    He took two steps toward me.

    دو گام به سوی من برداشت.

    noun countable

    قدم، گام (فاصله)

    The school is a step away from his house.

    مدرسه در یک قدمی خانه‌ی اوست.

    Just two more steps and you'll reach the top of the hill.

    تنها دو گام دیگر به بالای تپه می‌رسید.

    noun uncountable

    طرز راه رفتن

    Watch your step in the dark alley.

    مراقب طرز راه رفتنت در کوچه‌ی تاریک باش.

    She walked with a spring in her step.

    طرز راه رفتنش با جست‌وخیز همراه بود.

    noun countable

    صدای پا

    I could hear his steps in the hallway.

    صدای پای او در راهرو به گوشم می‌رسید.

    Her steps was barely audible.

    صدای پاهایش به‌سختی قابل شنیدن بود.

    noun countable

    حرکت پا (در رقص)

    The dancer's steps impressed the judges.

    حرکات پای رقصنده داوران را تحت‌تأثیر قرار داد.

    The dancer's fluid steps seemed to transport the audience to another world.

    به نظر می‌رسید که حرکات پای رقصنده مخاطب را به دنیای دیگری می‌برد.

    noun countable

    موسیقی پرده (فاصله‌ی بین دو نت با صدای متفاوت)

    The music teacher explained to her students the significance of half steps in creating harmonious melodies.

    معلم موسیقی اهمیت نیم‌پرده در ایجاد ملودی‌های موزون را برای شاگردانش توضیح داد.

    The musician adjusted the guitar strings for a perfect half step between each note.

    نوازنده سیم‌های گیتار را برای نواختن نیم‌پرده‌ای عالی بین هر نت تنظیم کرد.

    prefix

    –ناتنی، نا–

    I have a stepsister who is two years older than me.

    یک خواهر ناتنی دارم که دو سال از من بزرگ‌تر است.

    She introduced her stepfather to her friends.

    ناپدری‌اش را به دوستانش معرفی کرد.

    noun

    درجه، رتبه، مرتبه

    She was promoted to the higher step in her career.

    او در حرفه‌ی خود به درجه‌ی بالاتر ارتقا یافت.

    She reached the highest step in her academic journey.

    او در مسیر تحصیلی‌اش به بالاترین مرتبه رسید.

    noun

    سکو، تختگاه (در اطراف دکل کشتی)

    A sturdy step is crucial to prevent the mast from swaying during storms.

    وجود سکوی محکم برای جلوگیری از تکان خوردن دکل در طول طوفان بسیار مهم است.

    The crew carefully inspected the step before setting sail.

    خدمه پیش از حرکت، تختگاه را به‌دقت بررسی کردند.

    verb - intransitive

    رقصیدن

    They stepped in perfect harmony.

    با هماهنگی کامل رقصیدند.

    The dancers stepped lightly.

    رقصنده‌ها به‌آرامی رقصیدند.

    verb - intransitive

    رسیدن، به دست آوردن (گویی با گام برداشتن) (معمولاً با into می‌آید)

    After years of hard work, he finally stepped into the position he had always dreamed of.

    پس از سال‌ها تلاش و کوشش، سرانجام به جایگاهی که همیشه آرزویش را داشت، رسید.

    After his father's death, he stepped into a large fortune.

    پس از مرگ پدرش ثروت فراوانی به او رسید.

    verb - transitive

    با قدم اندازه گرفتن

    He stepped off fifty meters.

    با قدم پنجاه متر اندازه گرفت.

    He stepped off the perimeter of the garden.

    محیط باغ را با قدم اندازه گرفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد step

    1. noun pace of feet in walking
      Synonyms:
      footstep footfall gait walk tread stride track print footprint trace mark trail stepping impression spoor vestige
    1. noun action, move
      Synonyms:
      act deed move motion process procedure means measure stage point level grade rank degree phase start progression advance advancement remove maneuver proceeding notch rung gradation expedient
    1. noun one level of stairs
      Synonyms:
      stair round rung run tread gradation notch rest doorstep
    1. verb move foot to walk
      Synonyms:
      walk go forward move forward advance go backward move backward pace stride tread ambulate troop descend go down ascend go up skip trip dance prance hoof traipse mince tiptoe

    Phrasal verbs

    step down

    استعفا دادن

    کاستن، پایین آمدن

    step in

    میانجی شدن، پا در میانی کردن

    بازدید مختصر و کوتاهی کردن

    step out

    از محلی خارج شدن، قدم تند کردن

    مردن

    (در ازدواج) خیانت کردن

    step up

    زیاد کردن، افزودن، اضافه کردن

    پیشرفت کردن

    step back

    تأمل کردن، دست نگه داشتن

    پا پس کشیدن

    Collocations

    break step

    (مشق نظام) آزاد راه رفتن، قدم رو نکردن

    in step

    1- قدم‌ رو، درحال قدم‌برداری همگام 2- (رژه) پا گرفتن 3- همگام، هم‌قدم

    keep step (with)

    هم‌گام بودن (با)، هماهنگ بودن، گام‌به‌گام (با کسی یا چیزی) حرکت کردن

    out of step (with)

    ناهمگام (با)، نا هماهنگ، نا متجانس با

    take steps

    1- راه رفتن، گام برداشتن 2- اقدام کردن

    Idioms

    step it

    رقصیدن

    step on it

    گاز دادن، تندتر راندن، عجله کردن

    watch one's step

    1- در راه رفتن مواظب بودن، بادقت گام نهادن 2- (عامیانه) احتیاط کردن، مواظب بودن

    step (move) aside

    کنار رفتن، کناره گیری کردن

    break one's pace (or step)

    (در راه رفتن) گام خود را عوض کردن، جور دیگری راه رفتن یا گام برداشتن

    Idioms بیشتر

    take a false step

    حرکت اشتباهی کردن، گام خطا برداشتن

    step on the gas

    (عامیانه) گاز دادن، پا روی گاز گذاشتن

    step (or tread) on someone's toes

    پا روی پای کسی گذاشتن، به حقوق کسی تجاوز کردن، پاپی شدن

    سوال‌های رایج step

    گذشته‌ی ساده step چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده step در زبان انگلیسی stepped است.

    شکل سوم step چی میشه؟

    شکل سوم step در زبان انگلیسی stepped است.

    شکل جمع step چی میشه؟

    شکل جمع step در زبان انگلیسی steps است.

    وجه وصفی حال step چی میشه؟

    وجه وصفی حال step در زبان انگلیسی stepping است.

    سوم‌شخص مفرد step چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد step در زبان انگلیسی steps است.

    ارجاع به لغت step

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «step» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/step

    لغات نزدیک step

    • - stentorian
    • - stentorophonic
    • - step
    • - step (move) aside
    • - step (or tread) on someone's toes
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.