گذشتهی ساده:
steppedشکل سوم:
steppedسومشخص مفرد:
stepsوجه وصفی حال:
steppingشکل جمع:
stepsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
استعفا دادن
کاستن، پایین آمدن
میانجی شدن، پا در میانی کردن
بازدید مختصر و کوتاهی کردن
از محلی خارج شدن، قدم تند کردن
مردن
(در ازدواج) خیانت کردن
زیاد کردن، افزودن، اضافه کردن
پیشرفت کردن
تأمل کردن، دست نگه داشتن
پا پس کشیدن
(مشق نظام) آزاد راه رفتن، قدم رو نکردن
1- قدم رو، درحال قدمبرداری همگام 2- (رژه) پا گرفتن 3- همگام، همقدم
همگام بودن (با)، هماهنگ بودن، گامبهگام (با کسی یا چیزی) حرکت کردن
ناهمگام (با)، نا هماهنگ، نا متجانس با
قدمبهقدم، تدریجی، گامبهگام، مرحلهبهمرحله
1- راه رفتن، گام برداشتن 2- اقدام کردن
رقصیدن
گاز دادن، تندتر راندن، عجله کردن
1- در راه رفتن مواظب بودن، بادقت گام نهادن 2- (عامیانه) احتیاط کردن، مواظب بودن
کنار رفتن، کناره گیری کردن
(در راه رفتن) گام خود را عوض کردن، جور دیگری راه رفتن یا گام برداشتن
حرکت اشتباهی کردن، گام خطا برداشتن
(عامیانه) گاز دادن، پا روی گاز گذاشتن
step (or tread) on someone's toes
پا روی پای کسی گذاشتن، به حقوق کسی تجاوز کردن، پاپی شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «step» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/step