با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stair

ster steə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    stairs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
پله، نردبان، پلکان، مرتبه، درجه
- He climbed the stairs slowly.
- به آهستگی از پله‌ها بالا رفت.
- A cat was sleeping on the lowest stair.
- گربه‌ای روی پایین‌ترین پله خوابیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stair

  1. noun Support consisting of a place to rest the foot while ascending or descending a stairway
    Synonyms: step

ارجاع به لغت stair

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stair» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stair

لغات نزدیک stair

پیشنهاد بهبود معانی