شکل جمع:
footstepsجای پا، ردپا، جاپا، پی، گام، قدم، گامبرداری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He took long footsteps.
او گامهای بلندی برمیداشت.
I heard their footsteps.
صدای پای آنها را شنیدم.
I recognized his footsteps in the snow.
جای پای او را در برفها شناختم.
Trying to follow his father's footsteps, he too became a poet.
به دنبالهروی از پدرش او هم شاعر شد.
به کسی تاسی کردن، اقتدا کردن، پیروی کردن، دنبالهروی کردن
شکل جمع footstep در زبان انگلیسی footsteps است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «footstep» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footstep