آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Footstool

ˈfʊtstuːl ˈfʊtstuːl

معنی footstool | جمله با footstool

noun countable

زیرپایی، پای‌آسای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

My toddler used the footstool as a step to reach the kitchen counter.

کودک نوپای من از زیرپایی به‌عنوان پله‌ای برای رسیدن به پیشخوان آشپزخانه استفاده کرد.

I rested my tired feet on the soft footstool after a long day at work.

پاهای خسته‌ام را بعداز یک روز کاری طولانی روی زیرپایی نرم گذاشتم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد footstool

  1. noun footrest
    Synonyms:

ارجاع به لغت footstool

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «footstool» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footstool

لغات نزدیک footstool

پیشنهاد بهبود معانی