پاف مبل
She stored her extra blankets in the ottoman.
پتوهای اضافیاش را در پاف مبل گذاشت.
He sat down on the ottoman while watching TV.
هنگام تلویزیون تماشا کردن روی پاف مبل نشست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ottoman» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ottoman