آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Ottoman

ˈɑːt̬əmən ˈɒtəmən

معنی ottoman | جمله با ottoman

noun countable

پاف مبل

She stored her extra blankets in the ottoman.

پتوهای اضافی‌اش را در پاف مبل گذاشت.

He sat down on the ottoman while watching TV.

هنگام تلویزیون تماشا کردن روی پاف مبل نشست.

adjective noun uncountable

کشور عثمانی، عثمانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ottoman

  1. noun a low seat or a stool to rest the feet of a seated person
  1. noun A Turk (especially a Turk who is a member of the tribe of Osman I)
    Synonyms:
    Ottoman Turk osmanli
  1. noun The Turkish dynasty that ruled the Ottoman Empire from the 13th century to its dissolution after World War I
    Synonyms:
    Ottoman dynasty

ارجاع به لغت ottoman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ottoman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ottoman

لغات نزدیک ottoman

پیشنهاد بهبود معانی