گذشتهی ساده:
stagedشکل سوم:
stagedسومشخص مفرد:
stagesوجه وصفی حال:
stagingشکل جمع:
stagesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مرحلهبهمرحله، گامبهگام
(تئاتر) طرف راست یا چپ صحنه
هر دفعه بخش کوتاهی از سفر را پیمودن، کمکم سفر کردن
مرحله به مرحله عمل یا کار کردن، بیشتاب عمل کردن
زمینه را برای چیزی مهیا کردن، مقدمهی چیزی بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stage