آخرین به‌روزرسانی:

Orchestrate

ˈɔːrkəstreɪt ˈɔːkəstreɪt

گذشته‌ی ساده:

orchestrated

شکل سوم:

orchestrated

سوم‌شخص مفرد:

orchestrates

وجه وصفی حال:

orchestrating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

هماهنگ و موزون کردن، ارکست تهیه کردن، به‌صورت ارکست درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He orchestrated this ballet.

آهنگ این رقص باله را او تدوین کرد.

He orchestrates the efforts of various groups.

او فعالیت‌های گروه‌های مختلف را هماهنگ می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A well-orchestrated attack.

حمله‌ای که خوب سازماندهی شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد orchestrate

  1. verb organize; cause to happen
    Synonyms:
    manage coordinate arrange organize set up present put together compose unify integrate blend harmonize concert synthesize score symphonize
    Antonyms:
    disorganize ignore

سوال‌های رایج orchestrate

گذشته‌ی ساده orchestrate چی میشه؟

گذشته‌ی ساده orchestrate در زبان انگلیسی orchestrated است.

شکل سوم orchestrate چی میشه؟

شکل سوم orchestrate در زبان انگلیسی orchestrated است.

وجه وصفی حال orchestrate چی میشه؟

وجه وصفی حال orchestrate در زبان انگلیسی orchestrating است.

سوم‌شخص مفرد orchestrate چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد orchestrate در زبان انگلیسی orchestrates است.

ارجاع به لغت orchestrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orchestrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orchestrate

لغات نزدیک orchestrate

پیشنهاد بهبود معانی