گذشتهی ساده:
orchestratedشکل سوم:
orchestratedسومشخص مفرد:
orchestratesوجه وصفی حال:
orchestratingهماهنگ و موزون کردن، ارکست تهیه کردن، بهصورت ارکست درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He orchestrated this ballet.
آهنگ این رقص باله را او تدوین کرد.
He orchestrates the efforts of various groups.
او فعالیتهای گروههای مختلف را هماهنگ میکند.
A well-orchestrated attack.
حملهای که خوب سازماندهی شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «orchestrate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orchestrate