گذشتهی ساده:
unifiedشکل سوم:
unifiedسومشخص مفرد:
unifiesوجه وصفی حال:
unifyingمتحد کردن، یکی کردن، یکی شدن، تک ساختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nader unified the country against the common enemy.
نادر کشور را در مقابل دشمن مشترک متحد کرد.
It is possible to unify the world and abolish war.
یکپارچه کردن جهان و براندازی جنگ امکانپذیر است.
a unified design
یک طرح یکدست
a unified system of taxation for all
نظام مالیاتی یکسان برای همه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unify