آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Wed

    wed wed

    گذشته‌ی ساده:

    wedded

    شکل سوم:

    wedded

    سوم‌شخص مفرد:

    weds

    وجه وصفی حال:

    wedding

    توضیحات:

    این لغت در معنای آخر مخفف Wednesday است.

    معنی wed | جمله با wed

    verb - intransitive verb - transitive

    ازدواج کردن، عروسی کردن، به نکاح درآوردن، (به همسری) گرفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    He was wedded on July 12.

    روز دوازدهم جولای عروسی کرد.

    Mahmood wedded his neighbor's daughter.

    محمود دختر همسایه‌اش را گرفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The priest who wedded them is old.

    کشیشی که آن‌ها را به نکاح درآورد، پیر است.

    verb - transitive

    پیوستن، تلفیق کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    a project that weds science and art

    طرحی که علم و هنر را تلفیق می‌کند

    The movie weds horror to action.

    فیلم ترسناک با جنگ تلفیق می‌شود.

    adjective

    متأهل، ازدواج‌کرده، همسردار

    The wed pair danced joyfully at their reception.

    زوج متأهل با شادی در مهمانی خود رقصیدند.

    The wed husband and wife shared a romantic kiss.

    زن و شوهر ازدواج‌کرده بوسه‌ای عاشقانه با یکدیگر به اشتراک گذاشتند.

    abbreviation

    چهارشنبه

    Can we meet on Wed for lunch?

    آیا می‌توانیم چهارشنبه برای ناهار همدیگر را ببینیم؟

    Don't forget our appointment on Wed.

    قرارمان را در روز چهارشنبه فراموش نکنید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wed

    1. verb marry
      Synonyms:
      get married tie the knot unite couple be married espouse join make one tie become husband and wife say I do take in marriage lead to the altar receive in marriage
      Antonyms:
      divorce
    1. verb join, unite
      Synonyms:
      connect combine unite link relate associate merge fuse marry ally couple blend commingle coalesce interweave dedicate yoke cojoin
      Antonyms:
      separate divide

    سوال‌های رایج wed

    گذشته‌ی ساده wed چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده wed در زبان انگلیسی wedded است.

    شکل سوم wed چی میشه؟

    شکل سوم wed در زبان انگلیسی wedded است.

    وجه وصفی حال wed چی میشه؟

    وجه وصفی حال wed در زبان انگلیسی wedding است.

    سوم‌شخص مفرد wed چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد wed در زبان انگلیسی weds است.

    ارجاع به لغت wed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wed

    لغات نزدیک wed

    • - webworm
    • - webzine
    • - wed
    • - wedded
    • - wedded bliss
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بدنسازی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بدنسازی به انگلیسی

    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    hector heinous her crockery herbal here heterograft heritage heredity sprawling bitewing herself his histrionics hockey لذت لندن لخت مات کرلینگ مصلا قوام معجزه‌آسا مغرض ملاط تهوع منصوب موهن اهانت محاوره
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن ابزار تبدیل آدرس
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.