آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ دی ۱۴۰۳

    Tie

    taɪ taɪ

    گذشته‌ی ساده:

    tied

    شکل سوم:

    tied

    سوم‌شخص مفرد:

    ties

    وجه وصفی حال:

    tying

    شکل جمع:

    ties

    توضیحات:

    در معنای پنجم در انگلیسی آمریکایی همچنین می‌توان از necktie به‌جای tie استفاده کرد.

    معنی tie | جمله با tie

    verb - intransitive verb - transitive B1

    گره زدن، بستن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    He tied the ribbon in a bow.

    او روبان را به‌شکل پاپیون گره زد.

    Mahyar tied the scarf around his neck.

    مهیار شال‌گردن را دور گردن خود بست.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Tie the string twice so that it doesn't open.

    ریسمان را دو بار گره بزن تا باز نشود.

    Can you tie your own shoelaces?

    آیا می‌توانی بند کفش‌های خود را گره بزنی؟

    They decided to tie the boat to the dock for added safety.

    آن‌ها تصمیم گرفتند که برای ایمنی بیشتر قایق را به اسکله ببندند.

    verb - transitive

    مرتبط ساختن، گره زدن، ربط دادن، پیوند زدن، وصل کردن، ارتباط دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The tomorrow outcome will be tied to the decisions made today.

    نتیجه‌ی فردا به تصمیماتی که امروز گرفته می‌شوند گره خورده است.

    The documentary aims to tie historical events to modern social issues.

    هدف این مستند پیوند زدن رویدادهای تاریخی با مسائل اجتماعی امروزی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The artist wants to tie her painting up with a personal story.

    هنرمند می‌خواهد نقاشی خود را با داستانی شخصی مرتبط سازد.

    verb - intransitive

    (رقابت‌ها و مسابقه‌ها) مساوی شدن، به تساوی رسیدن، مساوی کردن، نتیجه‌ی برابر کسب کردن

    They hope to tie with that team in the upcoming game.

    آن‌ها امیدوارند که در بازی پیشِ‌رو با آن تیم مساوی کنند.

    Perspolis and Esteghlal tied in their last match.

    پرسپولیس و استقلال در آخرین دیدار خود به تساوی رسیدند.

    verb - transitive

    موسیقی خط اتحاد کشیدن، نت‌ها را جمع بستن (کشیدن خطی منحنی روی یا زیر دو یا چند نت موسیقی که نشان می‌دهد این نت‌ها باید جمع نواخته شوند)

    The conductor instructed the ensemble to tie the last two notes.

    رهبر ارکستر به گروه دستور داد که دو نت آخر را جمع بنوازند.

    The composer decided to tie the notes for a smoother sound.

    آهنگساز تصمیم گرفت که برای صدایی نرم‌تر زیر نت‌ها خط اتحاد بکشد.

    noun countable A2

    کراوات (نواری پارچه‌ای که به‌عنوان جزئی از لباس رسمی به دور گردن بسته می‌شود)

    tie, کراوات (نواری پارچه‌ای که به‌عنوان جزئی از لباس رسمی به دور گردن بسته می‌شود)

    Dana adjusted his tie before stepping on stage.

    دانا قبل‌از رفتن روی صحنه کراوات خود را تنظیم کرد.

    He wore a blue tie to the interview.

    او برای مصاحبه کراواتی آبی زده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She received a silk tie as a birthday gift.

    او به‌عنوان هدیه‌ی تولد کراواتی ابریشمی دریافت کرد.

    noun countable

    ریسمان، بند، نخ، رشته، گره

    The ties around the box were made of plastic.

    بندهای دور جعبه پلاستیکی بودند.

    He fastened the box with a sturdy tie so that it would not be opened.

    او جعبه را با ریسمان محکمی بست تا باز نشود.

    noun plural C2

    (ties) پیوندها، روابط، ارتباطات، رشته‌های ارتباطی

    The ties of friendship between them grew stronger over time.

    رشته‌های مودت بین آن‌ها با مرور زمان مستحکم‌تر شد.

    As he grew older, the value of family ties became more apparent to him.

    هرچه بزرگ‌تر شد، ارزش پیوندهای خانوادگی بیشتر برای او آشکار شد.

    noun countable C2

    تساوی، برابری، نتیجه‌ی مساوی (موقعیتی که در آن افراد یا تیم‌ها به نتیجه‌ی یکسانی می‌رسند یا تعداد امتیازات یکسانی را کسب می‌کنند)

    The game ended in a tie.

    بازی با نتیجه‌ی مساوی به پایان رسید.

    Fans were disappointed by the tie but but applauded the players for their efforts.

    هواداران از این تساوی ناامید بودند اما بازیکنان را به‌خاطر تلاششان تشویق کردند.

    noun countable

    موسیقی خط اتحاد (خطی منحنی در بالا یا پایین دو یا چند نت که نشان می‌دهد این نت‌ها باید جمع نواخته شوند)

    The composer used a tie to connect the notes seamlessly.

    آهنگساز برای اتصال یکپارچه‌ی نت‌ها به هم از خط اتحاد استفاده کرد.

    A tie connects the two notes, indicating they should be played together.

    خط اتحاد دو نت را به هم متصل می‌کند و نشان می‌دهد که آن‌ها باید با هم نواخته شوند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tie

    1. verb hamper, hinder
      Synonyms:
      hinder obstruct delay restrain restrict limit hold stop curb fetter shackle tie one’s hands confine lock up clog bind trammel entrammel leash hog-tie
      Antonyms:
      help aid assist encourage free
    1. noun fastening
      Synonyms:
      attachment fastener connection band link tie-in tie-up bond strap cord string rope joint brace ligament hookup knot bandage ligature outfit network fetter yoke zipper gag nexus tackle
    1. noun deadlock
      Synonyms:
      stalemate standoff draw dead heat push level equivalence even game drawn battle photo finish
      Antonyms:
      win loss
    1. noun relationship
      Synonyms:
      connection association bond commitment obligation affiliation tie-in liaison duty network kinship allegiance hookup outfit
      Antonyms:
      break divorce
    1. verb connect, interlace
      Synonyms:
      join attach fasten secure link unite bind knot marry wed cinch clinch lash splice gird moor rivet tether rope truss tie up do up make fast interlace make a knot make a bow make a hitch band
      Antonyms:
      disconnect untie detach unfasten loosen loose unlace
    1. verb equal
      Synonyms:
      match meet balance rival keep up with be even draw parallel be on a par even up measure up touch deadlock be neck and neck break even
      Antonyms:
      succeed fail lose go ahead surpass fall behind

    Phrasal verbs

    tie down

    محدود کردن، پابند کردن، گرفتار کردن

    tie in

    پیوند داشتن، رابطه داشتن، بستگی داشتن

    tie into

    (امریکا - عامیانه) به شدت مورد حمله قرار دادن، سخت تاختن (بر)

    tie off

    1- (طناب یا ریسمان و غیره) سفت گره زدن یا بستن، سفت کردن 2- بند آوردن

    tie up

    (کسی را) بستن

    گرفتار بودن، درگیر بودن، مشغله داشتن، مشغول بودن

    مهار کردن، محدود کردن

    (محکم) بستن، گره زدن

    بلوکه کردن، مسدود کردن

    Collocations

    tie the knot

    ازدواج کردن، وصلت کردن، عقد کردن

    Idioms

    tie one on

    (امریکا- عامیانه) مست شدن، پاتیل شدن

    tie the knot

    ازدواج کردن، وصلت کردن، عقد کردن

    break a tie

    (در مسابقات و غیره) مسابقه یا امتیاز مساوی را به نفع خود تغییر دادن، برابری را به سود خود به هم زدن

    سوال‌های رایج tie

    معنی tie به فارسی چی میشه؟

    کلمه "tie" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بسته به زمینه‌ی استفاده، می‌تواند متفاوت باشد. در ادامه به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مرتبط با این واژه خواهیم پرداخت.

    معانی اصلی

    ۱. گره زدن (Tie)

    یکی از معانی اصلی "tie" به عمل گره زدن اشاره دارد. این عمل می‌تواند شامل گره زدن دو یا چند چیز به هم باشد. به عنوان مثال، می‌توان به گره زدن بند کفش، یا بستن دو قطعه چوب با یکدیگر اشاره کرد. این عمل معمولاً برای ایجاد ثبات و جلوگیری از جدا شدن اشیاء از هم انجام می‌شود.

    ۲. کراوات (Tie)

    در فرهنگ‌های مختلف، "tie" به معنای کراوات نیز به کار می‌رود. کراوات یک نوع پوشش است که معمولاً در موقعیت‌های رسمی یا کاری استفاده می‌شود. این پوشش معمولاً از جنس پارچه‌ای نرم و نازک ساخته می‌شود و به صورت گره‌ای در گردن بسته می‌شود. کراوات‌ها در رنگ‌ها و طرح‌های مختلفی موجود هستند و به لباس‌های رسمی جلوه‌ای خاص می‌بخشند.

    ۳. تساوی (Tie)

    در زمینه‌های ورزشی و رقابتی، "tie" به معنای تساوی نیز به کار می‌رود. زمانی که دو تیم یا بازیکن در یک بازی یا مسابقه امتیاز برابر کسب کنند، نتیجه به عنوان "tie" اعلام می‌شود. این واژه در بسیاری از لیگ‌ها و مسابقات ورزشی استفاده می‌شود.

    نکات جالب

    ۱. ریشه واژه

    کلمه "tie" از زبان انگلیسی قدیم و به معنای "بستن"، "پیوند دادن" یا "گره زدن" آمده است. این واژه در زبان‌های دیگر نیز معانی مشابهی دارد و نشان‌دهنده‌ی عمل اتصال و پیوند است.

    ۲. کراوات و تاریخچه آن

    کراوات به عنوان یکی از نمادهای رسمی در دنیای مد، تاریخچه‌ای جالب دارد. این پوشش ابتدا در قرن 17 میلادی در فرانسه و به عنوان بخشی از لباس سربازان کروات معرفی شد. به تدریج، این قطعه لباس به عنوان یک نماد مد در سراسر اروپا گسترش یافت.

    ۳. کاربرد در ادبیات و فرهنگ

    واژه "tie" در ادبیات و فرهنگ‌ها به صورت استعاری نیز به کار می‌رود. به عنوان مثال، در شعر و داستان‌ها می‌توان به ارتباطات انسانی و پیوندهای عاطفی اشاره کرد که به نوعی می‌تواند به مفهوم "tie" مربوط شود.

    معانی دیگر

    ۱. ارتباطات (Tie)

    در زمینه اجتماعی و روابط انسانی، "tie" به معانی ارتباطات و پیوندهای اجتماعی نیز اشاره دارد. این ارتباطات می‌توانند شامل دوستی‌ها، همکاری‌ها و حتی روابط خانوادگی باشند. به عنوان مثال، می‌توان گفت که "تعارفات اجتماعی می‌تواند به تقویت ties بین افراد کمک کند."

    ۲. ابزاری در بازی‌های کارتی

    در برخی از بازی‌های کارتی، "tie" به معنای وضعیتی است که هیچ یک از بازیکنان برنده نمی‌شود و بازی به حالت تساوی درمی‌آید.

    گذشته‌ی ساده tie چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tie در زبان انگلیسی tied است.

    شکل سوم tie چی میشه؟

    شکل سوم tie در زبان انگلیسی tied است.

    شکل جمع tie چی میشه؟

    شکل جمع tie در زبان انگلیسی ties است.

    وجه وصفی حال tie چی میشه؟

    وجه وصفی حال tie در زبان انگلیسی tying است.

    سوم‌شخص مفرد tie چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tie در زبان انگلیسی ties است.

    ارجاع به لغت tie

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tie

    لغات نزدیک tie

    • - tidy-up
    • - tidytips
    • - tie
    • - tie beam
    • - tie clasp
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.