با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Break Even

ˈbreɪkˈiːvn̩ breɪkˈiːvn̩
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): breakeven

شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): break-even

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

idiom
اقتصاد یربه‌یر شدن، سربه‌سر شدن (سود و زیان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Our goal for this project is to break even, not to make a huge profit.
- هدف ما از این پروژه این است که یربه‌یر شویم، نه این‌که سود کلان کسب کنیم.
- It took several years for the startup to break even.
- چندین سال طول کشید تا استارت‌آپ سربه‌سر شود.
adjective noun
اقتصاد مربوط به زمانی که دخل و خرج برابر شود، برابر، سربه‌سر، برابری هزینه و درآمد
- After two years, the shop reached the breakeven point.
- مغازه بعد از دو سال دخل و خرج کرد.
- The project has already surpassed the break-even stage and is now generating profits.
- این پروژه در حال حاضر از مرحله‌ی برابری هزینه و درآمد فراتر رفته و اکنون در حال کسب سود است.
idiom informal
انگلیسی آمریکایی مساوی کردن، برابر شدن (مسابقه و غیره)
- Despite all of his hard work, he only managed to break even in the competition.
- علی‌رغم تمام تلاش‌هایش، او تنها توانست در رقابت‌ها مساوی کند.
- After playing for hours, the two opponents finally managed to break even.
- این دو حریف پس از ساعت‌ها بازی در نهایت توانستند به تساوی برسند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break even

  1. phrasal verb be or become equal, neither gain nor lose money
    Synonyms: balance books, equalize, experience no loss, recover cost, recover expense
  2. phrasal verb stay the same, to neither advance nor regress

ارجاع به لغت break even

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break even» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-even-2

لغات نزدیک break even

پیشنهاد بهبود معانی