شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): breakeven
شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): break-even
اقتصاد یربهیر شدن، سربهسر شدن (سود و زیان)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
Our goal for this project is to break even, not to make a huge profit.
هدف ما از این پروژه این است که یربهیر شویم، نه اینکه سود کلان کسب کنیم.
It took several years for the startup to break even.
چندین سال طول کشید تا استارتآپ سربهسر شود.
اقتصاد مربوط به زمانی که دخل و خرج برابر شود، برابر، سربهسر، برابری هزینه و درآمد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After two years, the shop reached the breakeven point.
مغازه بعد از دو سال دخل و خرج کرد.
The project has already surpassed the break-even stage and is now generating profits.
این پروژه در حال حاضر از مرحلهی برابری هزینه و درآمد فراتر رفته و اکنون در حال کسب سود است.
انگلیسی آمریکایی مساوی کردن، برابر شدن (مسابقه و غیره)
Despite all of his hard work, he only managed to break even in the competition.
علیرغم تمام تلاشهایش، او تنها توانست در رقابتها مساوی کند.
After playing for hours, the two opponents finally managed to break even.
این دو حریف پس از ساعتها بازی در نهایت توانستند به تساوی برسند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «break even» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-even-2