فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Equalize

ˈiːkwəlaɪz ˈiːkwəlaɪz

گذشته‌ی ساده:

equalized

شکل سوم:

equalized

سوم‌شخص مفرد:

equalizes

وجه وصفی حال:

equalizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

برابرکردن، مساوی کردن، مانند کردن، یکسان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

They are trying to equalize everyone's educational opportunity.

آنان می‌کوشند فرصت‌های آموزشی مساوی در اختیار همه قرار دهند.

Equalizing the distribution of wealth was neither possible nor beneficial.

توزیع یکسان ثروت نه عملی بود نه سودمند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a rod to equalize the pressure on a set of springs

میله‌ای برای تنظیم یکنواخت فشار وارده بر فنرها

The score was two to one but then David equalized.

امتیاز (طرفین) دو به یک بود تا اینکه دیوید آن را مساوی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equalize

  1. verb make the same; balance
    Synonyms:
    equal match equate balance even compare coordinate level adjust establish standardize regularize parallel smooth square rival emulate trim handicap even up communize democratize socialize commensure
    Antonyms:
    vary imbalance disproportion unmatch

لغات هم‌خانواده equalize

  • verb - transitive
    equalize, equal

ارجاع به لغت equalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/equalize

لغات نزدیک equalize

پیشنهاد بهبود معانی