گذشتهی ساده:
emulatedشکل سوم:
emulatedسومشخص مفرد:
emulatesوجه وصفی حال:
emulatingتقلید کردن، الگوبرداری کردن، دنبالهروی کردن، پیروی کردن
Some Protestants emulated this practice.
برخی از پروتستانها از این روش پیروی کردند.
Book covers which one way or another emulate leather.
جلدهای کتاب که به طرق گوناگون از چرم الگوبرداری کردهاند.
چشموهمچشمی کردن، رقابت کردن، برابری کردن، هماوردی کردن، برتری جستن، پیشی گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She tried to emulate her elder brother in sports.
کوشید که در ورزش از برادر ارشد خود پیشی بگیرد.
She strives to emulate her sister's academic excellence by studying every day.
او تلاش میکند تا با هر روز مطالعه کردن با برتری علمی خواهرش رقابت کند.
شبیهسازی، تقلیدکننده، مقلد، پیرو، تقلیدکار، دنبالهرو، رقابتجو، برتریخواه
The artist's style is highly emulate, reminiscent of classical masters like Van Gogh or Monet.
سبک این هنرمند بسیار شبیهسازیشده است و یادآور استادان کلاسیک مانند ونگوگ یا مونه است.
She had an emulate talent for playing the piano.
او استعداد شبیهسازی در نواختن پیانو داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «emulate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emulate