آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

    Mimic

    ˈmɪmɪk ˈmɪmɪk

    گذشته‌ی ساده:

    mimicked

    شکل سوم:

    mimicked

    سوم‌شخص مفرد:

    mimics

    وجه وصفی حال:

    mimicking

    شکل جمع:

    mimics

    معنی mimic | جمله با mimic

    verb - transitive

    تقلید کردن، ادای کسی یا چیزی را درآوردن (معمولاً برای خنداندن دیگران)

    He could mimic his boss well.

    او می‌توانست خوب ادای رئیسش را درآورد.

    He likes to mimic his teacher's funny walk.

    او دوست دارد راه رفتن خنده‌دار معلمش را تقلید کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The comedian can mimic several celebrities perfectly.

    این کمدین می‌تواند چندین سلبریتی را به‌طور بی‌نقصی تقلید کند.

    verb - transitive

    شبیه‌سازی کردن، تقلید کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Some synthetic hormones mimic the effects of natural ones in the body.

    برخی از هورمون‌های مصنوعی اثرات هورمون‌های طبیعی را در بدن شبیه‌سازی می‌کنند.

    The new material can mimic the properties of rubber, making it ideal for various applications.

    این ماده‌ی جدید می‌تواند خواص لاستیک را تقلید کند و آن را برای کاربردهای مختلف ایده‌آل می‌سازد.

    noun countable

    مقلد، تقلیدکار

    He is known as a talented mimic who can imitate various accents.

    او به‌عنوان تقلیدکاری بااستعداد شناخته می‌شود که می‌تواند لهجه‌های مختلف را تقلید کند.

    The mimic showcased his talent on stage, leaving the audience in awe.

    مقلد استعدادش را روی صحنه به نمایش گذاشت و مخاطبان را شگفت‌زده کرد.

    adjective

    وانمودشده، تقلید، تقلیدی

    Her mimic voice was so spot-on that it confused her friends.

    صدای تقلیدی او آن‌قدر دقیق بود که دوستانش را گیج کرد.

    The mimic competition showcased incredible talent among the participants.

    مسابقه‌ی تقلید استعدادهای شگفت‌انگیزی را در میان شرکت‌کنندگان به نمایش گذاشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    mimic tears

    اشکهای وانمودشده

    the mimic spears of the opera stage

    نیزه‌های دروغی (ساختگی) صحنه‌ی اپرا

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mimic

    1. noun person who imitates
      Synonyms:
      imitator copycat actor player performer impressionist impersonator mime parrot comedian parodist caricaturist thespian trouper playactor mummer
    1. verb imitate, mock
      Synonyms:
      copy mock act simulate resemble mirror echo parrot ape personate play perform enact do fake sham caricature parody travesty burlesque pantomime mime ridicule copycat take off make fun of make believe do like go like ditto look like

    سوال‌های رایج mimic

    گذشته‌ی ساده mimic چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده mimic در زبان انگلیسی mimicked است.

    شکل سوم mimic چی میشه؟

    شکل سوم mimic در زبان انگلیسی mimicked است.

    شکل جمع mimic چی میشه؟

    شکل جمع mimic در زبان انگلیسی mimics است.

    وجه وصفی حال mimic چی میشه؟

    وجه وصفی حال mimic در زبان انگلیسی mimicking است.

    سوم‌شخص مفرد mimic چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد mimic در زبان انگلیسی mimics است.

    ارجاع به لغت mimic

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mimic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mimic

    لغات نزدیک mimic

    • - mimesis
    • - mimetic
    • - mimic
    • - mimicry
    • - mimir
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.