گذشتهی ساده:
mimickedشکل سوم:
mimickedسومشخص مفرد:
mimicsوجه وصفی حال:
mimickingشکل جمع:
mimicsتقلید کردن، ادای کسی یا چیزی را درآوردن (معمولاً برای خنداندن دیگران)
He could mimic his boss well.
او میتوانست خوب ادای رئیسش را درآورد.
He likes to mimic his teacher's funny walk.
او دوست دارد راه رفتن خندهدار معلمش را تقلید کند.
The comedian can mimic several celebrities perfectly.
این کمدین میتواند چندین سلبریتی را بهطور بینقصی تقلید کند.
شبیهسازی کردن، تقلید کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Some synthetic hormones mimic the effects of natural ones in the body.
برخی از هورمونهای مصنوعی اثرات هورمونهای طبیعی را در بدن شبیهسازی میکنند.
The new material can mimic the properties of rubber, making it ideal for various applications.
این مادهی جدید میتواند خواص لاستیک را تقلید کند و آن را برای کاربردهای مختلف ایدهآل میسازد.
مقلد، تقلیدکار
He is known as a talented mimic who can imitate various accents.
او بهعنوان تقلیدکاری بااستعداد شناخته میشود که میتواند لهجههای مختلف را تقلید کند.
The mimic showcased his talent on stage, leaving the audience in awe.
مقلد استعدادش را روی صحنه به نمایش گذاشت و مخاطبان را شگفتزده کرد.
وانمودشده، تقلید، تقلیدی
Her mimic voice was so spot-on that it confused her friends.
صدای تقلیدی او آنقدر دقیق بود که دوستانش را گیج کرد.
The mimic competition showcased incredible talent among the participants.
مسابقهی تقلید استعدادهای شگفتانگیزی را در میان شرکتکنندگان به نمایش گذاشت.
mimic tears
اشکهای وانمودشده
the mimic spears of the opera stage
نیزههای دروغی (ساختگی) صحنهی اپرا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mimic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mimic