امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Compete

kəmˈpiːt kəmˈpiːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    competed
  • شکل سوم:

    competed
  • سوم‌شخص مفرد:

    competes
  • وجه وصفی حال:

    competing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
رقابت کردن، هم‌چشمی کردن، مسابقه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Their products compete directly with ours.
- محصولات آن‌ها مستقیما با محصولات ما در حال رقابت‌اند.
- Some of our factories can compete against foreign manufacturers.
- برخی از کارخانه‌های ما می‌توانند با سازندگان خارجی رقابت کنند.
- He, too, competed in the Olympic games.
- او هم در مسابقات المپیک شرکت کرد.
- There are two competing theories about the cause of this phenomenon.
- دو فرضیه‌ی متضاد درباره‌ی علت این پدیده وجود دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compete

  1. verb go up against in contest
    Synonyms:
    attempt bandy battle be in the running bid challenge clash collide contend contest cope with emulate encounter essay face fence fight go after go for go for broke go for the gold grapple in the hunt jockey for position joust lock horns match strength match wits oppose participate in pit oneself against play rival run for scramble for seek prize spar strive struggle take on take part tilt try tussle vie wrestle

لغات هم‌خانواده compete

  • verb - intransitive
    compete

ارجاع به لغت compete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/compete

لغات نزدیک compete

پیشنهاد بهبود معانی