فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Competitiveness

kəmˈpetətɪvnəs kəmˈpetətɪvnəs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

رقابت‌پذیری، داشتن توانایی رقابت

technological competitiveness

رقابت‌پذیری فناورانه

scientific competitiveness

داشتن توانایی رقابت علمی

noun uncountable

هماوردخواهی، رقابت‌طلبی، مبارزه‌طلبی، رقابت‌جویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She has a heel injury but her competitiveness tends to overcome physical pain.

آسیب‌دیدگی پاشنه‌ی پا دارد اما هماوردخواهیِ او معمولاً بر درد جسمی غلبه می‌کند.

A lot of people get wrapped up in competitiveness and jealousy.

عده‌ی زیادی از مردم در رقابت‌جویی و حسادت، غرق می‌شوند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد competitiveness

  1. noun an aggressive willingness to compete
    Synonyms:
    fight

لغات هم‌خانواده competitiveness

ارجاع به لغت competitiveness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «competitiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/competitiveness

لغات نزدیک competitiveness

پیشنهاد بهبود معانی