شکل جمع:
competitorsرقیب، همچشم، حریف، هماورد، همکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He too was one of the competitors in the race.
او نیز یکی از حریفان مسابقه بود.
Germany and its trade competitors
آلمان و رقبای بازرگانی آن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «competitor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/competitor