فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Competitor

kəmˈpet̬ət̬ər kəmˈpetɪtə

شکل جمع:

competitors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

رقیب، هم‌چشم، حریف، هماورد، همکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He too was one of the competitors in the race.

او نیز یکی از حریفان مسابقه بود.

Germany and its trade competitors

آلمان و رقبای بازرگانی آن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد competitor

  1. noun person willing to enter contest
    Synonyms:
    opponent rival challenger contestant competition antagonist adversary corival opposition favorite emulator dark horse

لغات هم‌خانواده competitor

ارجاع به لغت competitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «competitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/competitor

لغات نزدیک competitor

پیشنهاد بهبود معانی