با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Adversary

ˈædvərseri ˈædvəsri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    adversaries
  • صفت تفضیلی:

    more adversary
  • صفت عالی:

    most adversary

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    دشمن، مخالف، رقیب، مدعی، متخاصم، ضد، حریف، مبارز، هماورد
    • - an adversary can become a source of bliss...
    • - عدو شود سبب خیر...
    • - He defeated his adversaries one by one.
    • - او مخالفان خود را یکی پس از دیگری مغلوب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد adversary

  1. noun opponent
    Synonyms: antagonist, attacker, bad person, bandit, competitor, contestant, enemy, foe, match, opposer, opposite number, oppugner, rival
    Antonyms: ally, assistant, backer, friend, helper, helpmate, supporter

Collocations

ارجاع به لغت adversary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adversary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adversary

لغات نزدیک adversary

پیشنهاد بهبود معانی