Go After

ɡoʊ ˈæftɝ ɡəʊ ˈɑːftə
آخرین به‌روزرسانی:
  • Phrasal verb Phrase
    دنبال کسی افتادن، دنبال کسی بودن، تعقیب کردن (کسی)، دنبال کاری رفتن، دنبال کاری بودن، دنبال کردن، جوییدن، پوییدن، طلبیدن، در پی بودن (هدف یا خواسته)
    • - He was determined to go after his goals.
    • - او مصمم بود به دنبال اهدافش برود.
    • - The detective decided to go after the suspect.
    • - کارآگاه تصمیم گرفت مظنون را تعقیب کند.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد go after

  1. Phrasal verb Pursue in attempt to catch another
  2. Phrasal verb Pursue an object or a goal

لغات نزدیک go after

پیشنهاد و بهبود معانی