آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Attempt

    əˈtempt əˈtempt

    گذشته‌ی ساده:

    attempted

    شکل سوم:

    attempted

    سوم‌شخص مفرد:

    attempts

    وجه وصفی حال:

    attempting

    شکل جمع:

    attempts

    معنی attempt | جمله با attempt

    verb - transitive B1

    کوشش کردن، تلاش کردن، تقلا کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The student will attempt to finish the assignment before the end of the day.

    دانش‌آموز کوشش خواهد کرد تا پیش از پایان روز تکلیف را تمام کند.

    He attempted to bribe his teacher.

    او کوشید به معلم خود رشوه بدهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Don't attempt more than you are capable of.

    بیشتر از توانایی‌ات تقلا نکن.

    noun countable B2

    کوشش، تلاش، سعی، تقلا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    His attempt succeeded.

    کوشش او موفقیت‌آمیز بود.

    He jumped nine meters at his first attempt.

    او در اولین کوشش خود نه متر پرید.

    verb - transitive

    قدیمی وسوسه کردن

    The salesman's attempt to tempt the customer with a discount was fruitless.

    تلاش فروشنده برای وسوسه کردن مشتری با تخفیف بی‌نتیجه بود.

    She made an attempt to tempt him with her charms.

    سعی کرد او را با جذابیت‌هایش وسوسه کند.

    noun countable

    حمله (به قصد جان)

    An attempt was made on the king's life.

    حمله‌ای به قصد کشتن پادشاه صورت گرفت.

    The robber's attempt to kill the security guard was thwarted.

    حمله‌ی سارق برای کشتن مأمور امنیتی خنثی شد.

    verb - transitive

    قدیمی حمله کردن (به قصد جان)

    The criminal attempted him.

    جنایتکار به او حمله کرد.

    The plot to attempt him was foiled by the police.

    پلیس توطئه‌ی حمله به او را خنثی کرد.

    noun

    حقوق شروع به جرم، تجری

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    the suspect's attempt to sell drugs

    شروع به جرم مظنون برای فروش مواد مخدر

    Her attempt to deceive the authorities was unsuccessful.

    تجری او برای فریب مقامات ناموفق بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد attempt

    1. noun try, effort
      Synonyms:
      try effort endeavor trial experiment pursuit venture attack struggle exertion striving shot bid go fling crack stab workout header whack lick dry run tryout one’s level best one’s darnedest all one’s got one’s all
      Antonyms:
      success laziness certainty
    1. verb try, make effort
      Synonyms:
      try seek pursue aim tackle strive endeavor venture experiment essay undertake exert oneself make effort take on give it a try have a go at give it a go give a whirl take a stab at make a run at have a crack do level best give best shot take best shot give old college try go the limit attack solicit push shoot the works give a fling try one’s hand at
      Antonyms:
      be lazy

    سوال‌های رایج attempt

    گذشته‌ی ساده attempt چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده attempt در زبان انگلیسی attempted است.

    شکل سوم attempt چی میشه؟

    شکل سوم attempt در زبان انگلیسی attempted است.

    شکل جمع attempt چی میشه؟

    شکل جمع attempt در زبان انگلیسی attempts است.

    وجه وصفی حال attempt چی میشه؟

    وجه وصفی حال attempt در زبان انگلیسی attempting است.

    سوم‌شخص مفرد attempt چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد attempt در زبان انگلیسی attempts است.

    ارجاع به لغت attempt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «attempt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/attempt

    لغات نزدیک attempt

    • - attainture
    • - attar
    • - attempt
    • - attempted murder
    • - attempted robbery
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    would worth wrangle worn word order worship woofer wold wolf with that winner wildly wield wonderful who's وزغ عبرت کایاک عاج کره‌خر کوکائین کیکاووس گرگ‌ومیش انبردست عنبر نهنگ عنبر غر زدن غرغرو غالب مغلوب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.