گذشتهی ساده:
attemptedشکل سوم:
attemptedسومشخص مفرد:
attemptsوجه وصفی حال:
attemptingشکل جمع:
attemptsکوشش کردن، تلاش کردن، تقلا کردن
The student will attempt to finish the assignment before the end of the day.
دانشآموز کوشش خواهد کرد تا پیش از پایان روز تکلیف را تمام کند.
He attempted to bribe his teacher.
او کوشید به معلم خود رشوه بدهد.
Don't attempt more than you are capable of.
بیشتر از تواناییات تقلا نکن.
کوشش، تلاش، سعی، تقلا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His attempt succeeded.
کوشش او موفقیتآمیز بود.
He jumped nine meters at his first attempt.
او در اولین کوشش خود نه متر پرید.
قدیمی وسوسه کردن
The salesman's attempt to tempt the customer with a discount was fruitless.
تلاش فروشنده برای وسوسه کردن مشتری با تخفیف بینتیجه بود.
She made an attempt to tempt him with her charms.
سعی کرد او را با جذابیتهایش وسوسه کند.
حمله (به قصد جان)
An attempt was made on the king's life.
حملهای به قصد کشتن پادشاه صورت گرفت.
The robber's attempt to kill the security guard was thwarted.
حملهی سارق برای کشتن مأمور امنیتی خنثی شد.
قدیمی حمله کردن (به قصد جان)
The criminal attempted him.
جنایتکار به او حمله کرد.
The plot to attempt him was foiled by the police.
پلیس توطئهی حمله به او را خنثی کرد.
حقوق شروع به جرم، تجری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
the suspect's attempt to sell drugs
شروع به جرم مظنون برای فروش مواد مخدر
Her attempt to deceive the authorities was unsuccessful.
تجری او برای فریب مقامات ناموفق بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «attempt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/attempt