فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unfasten

ʌnˈfæssn ʌnˈfɑːsn

گذشته‌ی ساده:

unfastened

شکل سوم:

unfastened

سوم‌شخص مفرد:

unfastens

وجه وصفی حال:

unfastening

معنی و نمونه‌جمله

adverb

رها کردن، باز کردن، آزاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

unfasten your seatbelt!

کمربند ایمنی خود را باز کنید!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfasten

  1. verb to free from ties or fasteners
    Synonyms:
    free open undo detach loosen untie unbind unbutton unbuckle unclasp unhook unlace unpin loose unloosen unlock slip unsnap unhitch disengage unloose
    Antonyms:
    fasten

ارجاع به لغت unfasten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfasten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unfasten

لغات نزدیک unfasten

پیشنهاد بهبود معانی