Unfathomable

ʌnˈfæðməbl ʌnˈfæðməbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
غیرقابل‌ درک، غیرقابل‌ فهم، فهم‌ناپذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Her unfathomable reasoning behind the decision baffled everyone.
- استدلال غیرقابل درک او در پشت این تصمیم همه را گیج کرد.
- Her unfathomable decision to quit her job shocked everyone around her.
- تصمیم غیرقابل فهم او برای ترک شغلش همه‌ی اطرافیانش را شوکه کرد.
adjective
بی‌اندازه، بی‌کران، ژرف، غیرقابل عمق‌سنجی، غیرقابل اندازه‌گیری
- The depths of the ocean were unfathomable to the divers.
- اعماق اقیانوس برای غواصان غیرقابل عمق‌سنجی بود.
- The complexity of the human mind is truly unfathomable.
- پیچیدگی ذهن انسان واقعاً بی‌اندازه است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfathomable

  1. adjective hard to believe; difficult to understand
    Synonyms: abstruse, baffling, clear as mud, deep, enigmatic, esoteric, heavy, impenetrable, incognizable, incomprehensible, indecipherable, inexplicable, obscure, profound, too deep, uncomprehensible, ungraspable, unintelligible, unknowable
    Antonyms: believable, comprehensible, fathomable
  2. adjective bottomless
    Synonyms: abysmal, boundless, deep, eternal, immeasurable, infinite, soundless, unending, unmeasured, unplumbed
    Antonyms: comprehensible, explainable, explicable, fathomable

ارجاع به لغت unfathomable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfathomable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfathomable

لغات نزدیک unfathomable

پیشنهاد بهبود معانی