امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Restaurant

-rənt / / -rɑːnt ˈrestrɒnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    restaurants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
رستوران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The restaurant was packed on Saturday night.
- شنبه شب این رستوران، مملو از جمعیت بود.
- We decided to celebrate his birthday at a fancy restaurant.
- تصمیم گرفتیم تولدش را در رستورانی شیک جشن بگیریم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restaurant

  1. noun business establishment serving food and drink
    Synonyms:
    bar café cafeteria canteen chophouse coffee shop diner dining room dive doughtnut shop drive-in eatery eating house eating place fast-food place greasy spoon grill hamburger stand hashery hideaway hotdog stand inn joint luncheonette lunchroom night club outlet pizzeria saloon soda fountain watering hole

ارجاع به لغت restaurant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restaurant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restaurant

لغات نزدیک restaurant

پیشنهاد بهبود معانی