شکل جمع:
dinersمشتری، مدعو، کسی که غذا میخورد (در رستوران)
The diner left a generous tip for the waitress.
مشتری انعام سخاوتمندانهای برای پیشخدمت گذاشت.
Two of the diners were arrested.
دو نفر از کسانی که برای خوردن غذا رفته بودند، بازداشت شدند.
The diner enjoyed a delicious burger and fries at the local restaurant.
مشتری از یک برگر خوشمزه و سیبزمینی سرخشده در رستوران محلی لذت برد.
انگلیسی آمریکایی غذاخوری، رستوران کوچک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The diner was packed with customers enjoying their meals.
غذاخوری مملو از مشتریانی بود که از وعدههای غذایی خود لذت میبردند.
Let's meet at the diner after work.
بیایید بعداز کار در رستوران کوچکی همدیگر را ببینیم.
We decided to grab a quick bite at the diner before heading home.
تصمیم گرفتیم قبلاز رفتن به خانه، یک غذای سریع در غذاخوری بخوریم.
واگن غذاخوری، رستوران داخل قطار
The diner on the train was bustling with hungry passengers.
واگن غذاخوری قطار مملو از مسافران گرسنه بود.
The diner was filled with the smell of sizzling bacon and freshly brewed coffee.
واگن غذاخوری پر از بوی بیکن تند و قهوهی تازهدمشده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diner» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diner