گذشتهی ساده:
beaconedشکل سوم:
beaconedسومشخص مفرد:
beaconsوجه وصفی حال:
beaconingشکل جمع:
beaconsفانوس دریایی، چراغ راهنما، آتش هشداردهنده
The sailors were relieved to see a beacon on the shore.
ملوانان با دیدن چراغ دریایی در ساحل خیالشان راحت شد.
The emergency beacon helped rescuers locate the stranded hikers.
چراغ راهنمای اضطراری به نجاتگران کمک کرد تا کوهنوردان گیرافتاده را پیدا کنند.
The beacon warned planes of dangerous weather conditions.
چراغ دریایی به هواپیماها در مورد شرایط آبوهوایی خطرناک هشدار داد.
بیکن، فرستندهی رادیویی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Radio beacons are essential for automatic landing systems in bad weather.
فرستندههای رادیویی برای سیستمهای فرود خودکار در شرایط بد آبوهوایی ضروری هستند.
The rescue team located the missing boat using its emergency beacon.
تیم نجات، قایق گمشده را با استفاده از بیکن اضطراری آن پیدا کرد.
مجازی الهامبخش، نور امید، چراغ راه، منبع الهام
Fatimeh's good influence shone like a beacon.
تأثیر خوب فاطمه همچون منبع نور تابناکی میدرخشید.
The teacher's passion for teaching was a beacon for her students.
شوروشوق معلم در تدریس، منبع الهام شاگردانش بود.
روشن کردن، منور کردن
Truth shall beacon our way.
حقیقت راه ما را روشن خواهد کرد.
Her unwavering spirit beaconed hope for all those who felt lost.
روحیهی استوار او برای همهی کسانی که احساس گمراهی میکردند، نور امید را روشن میکرد.
شکل جمع beacon در زبان انگلیسی beacons است.
گذشتهی ساده beacon در زبان انگلیسی beaconed است.
شکل سوم beacon در زبان انگلیسی beaconed است.
وجه وصفی حال beacon در زبان انگلیسی beaconing است.
سومشخص مفرد beacon در زبان انگلیسی beacons است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beacon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beacon