گذشتهی ساده:
torchedشکل سوم:
torchedسومشخص مفرد:
torchesوجه وصفی حال:
torchingشکل جمع:
torchesانگلیسی بریتانیایی چراغقوه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
She handed me a torch to light up the pathway.
او یک چراغقوه به من داد تا مسیر را روشن کنم.
He carefully packed his backpack, making sure to include extra batteries for his torch.
او با دقت کولهپشتیاش را بست و مطمئن شد که برای چراغقوهی خود باتریهای اضافی نیز قرار داده است.
مشعل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Olympic torch
مشعل المپیک
I switched on the torch to navigate through the dark forest.
مشعل را روشن کردم تا در جنگل تاریک حرکت کنم.
مشعل (نمادی سیاسی از یک جنبش یا ایده که تأثیر مثبت مهمی دارد)
The torch of democracy must never be extinguished.
مشعل دموکراسی هرگز نباید خاموش شود.
The torch of equality was ignited during the civil rights movement.
مشعل برابری در جریان جنبش حقوق مدنی روشن شد.
آتش زدن، به آتش کشیدن
The group of vandals decided to torch the abandoned warehouse.
گروه خرابکاران تصمیم گرفتند انبار متروکه را به آتش بکشند.
The arsonist was caught trying to torch the school building.
آتشافروز در تلاش برای به آتش کشیدن ساختمان مدرسه دستگیر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «torch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/torch