آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ اسفند ۱۴۰۲

    Torch

    tɔːrtʃ tɔːtʃ

    گذشته‌ی ساده:

    torched

    شکل سوم:

    torched

    سوم‌شخص مفرد:

    torches

    وجه وصفی حال:

    torching

    شکل جمع:

    torches

    معنی torch | جمله با torch

    noun countable B2

    انگلیسی بریتانیایی چراغ‌قوه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    She handed me a torch to light up the pathway.

    او یک چراغ‌قوه به من داد تا مسیر را روشن کنم.

    He carefully packed his backpack, making sure to include extra batteries for his torch.

    او با دقت کوله‌پشتی‌اش را بست و مطمئن شد که برای چراغ‌قوه‌ی خود باتری‌های اضافی نیز قرار داده است.

    noun countable

    مشعل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Olympic torch

    مشعل المپیک

    I switched on the torch to navigate through the dark forest.

    مشعل را روشن کردم تا در جنگل تاریک حرکت کنم.

    noun singular

    مشعل (نمادی سیاسی از یک جنبش یا ایده که تأثیر مثبت مهمی دارد)

    The torch of democracy must never be extinguished.

    مشعل دموکراسی هرگز نباید خاموش شود.

    The torch of equality was ignited during the civil rights movement.

    مشعل برابری در جریان جنبش حقوق مدنی روشن شد.

    verb - transitive

    آتش زدن، به آتش کشیدن

    The group of vandals decided to torch the abandoned warehouse.

    گروه خرابکاران تصمیم گرفتند انبار متروکه را به آتش بکشند.

    The arsonist was caught trying to torch the school building.

    آتش‌افروز در تلاش برای به آتش کشیدن ساختمان مدرسه دستگیر شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد torch

    1. noun a burner that mixes air and gas to produce a very hot flame
      Synonyms:
      light lamp lantern flare beacon flashlight blaze brand firebrand arsonist incendiary firebug blowtorch blowlamp flambeau cresset flambeau (flaming torch) pine for miss desperately love in vain
    1. noun Tall-stalked very woolly mullein with densely packed yellow flowers; ancient Greeks and Romans dipped the stalks in tallow for funeral torches
      Synonyms:
      common mullein great mullein woolly mullein verbascum-thapsus flannel mullein Aaron's rod
    1. verb to cause to burn or undergo combustion
      Synonyms:
      light ignite kindle fire enkindle

    سوال‌های رایج torch

    گذشته‌ی ساده torch چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده torch در زبان انگلیسی torched است.

    شکل سوم torch چی میشه؟

    شکل سوم torch در زبان انگلیسی torched است.

    شکل جمع torch چی میشه؟

    شکل جمع torch در زبان انگلیسی torches است.

    وجه وصفی حال torch چی میشه؟

    وجه وصفی حال torch در زبان انگلیسی torching است.

    سوم‌شخص مفرد torch چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد torch در زبان انگلیسی torches است.

    ارجاع به لغت torch

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «torch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/torch

    لغات نزدیک torch

    • - tor
    • - torah
    • - torch
    • - torch singer
    • - torch song
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.