گذشتهی ساده:
blazedشکل سوم:
blazedسومشخص مفرد:
blazesوجه وصفی حال:
blazingشکل جمع:
blazesشعله درخشان یا آتش مشتعل، (مجازاً) رنگ یا نور درخشان، فروغ، درخشندگی، جار زدن، با تصویر نشان دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the blazing sun
خورشید داغ و تابناک
the blaze of searchlights
درخشش نورافکنها
The fire is still blazing.
آتش هنوز زبانه میکشد.
The car's headlights were blazing.
چراغهای جلو اتومبیل خیرهکننده بود.
The flowerbed blazed with color.
باغچه پر از شرارههای رنگین بود.
a blaze of oratory
سخنوری هنرمندانه و پردرخشش
He blazed with anger.
خشمش زبانه کشید.
Her blazing eyes!
چشمان شراره بارش!
(ناگهان) شعله زدن، زبانه کشیدن، اخگر افشانی کردن
(قدیمی) برملا کردن، اعلام کردن، فاش کردن
1- پیاپی تیر خالی کردن 2- با حرارت سخن گفتن
blaze a way (or path, etc.) in
پیشگام بودن یا شدن، ابداع کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blaze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blaze