آیکن بنر

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Radar

ˈreɪdɑːr ˈreɪdɑː

معنی radar | جمله با radar

noun uncountable

رادار (سیستم امواج رادیویی برای شناسایی اجسام)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Modern radar technology can track even small drones in the sky.

فناوری مدرن رادار می‌تواند حتی پهپادهای کوچک را در آسمان ردیابی کند.

The radar screen showed several unidentified objects moving toward the coast.

صفحه‌ی رادار چند جسم ناشناس را که به‌سمت ساحل حرکت می‌کردند، نشان داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد radar

  1. noun radio detecting and ranging
    Synonyms:
    tracking system scanning system direction finding sonar

ارجاع به لغت radar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «radar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/radar

لغات نزدیک radar

پیشنهاد بهبود معانی