Rocket

ˈrɑːkɪt ˈrɒkɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rocketed
  • شکل سوم:

    rocketed
  • سوم‌شخص مفرد:

    rockets
  • وجه وصفی حال:

    rocketing
  • شکل جمع:

    rockets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
موشک، راکت، (صفت‌گونه) موشکی، با موشک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The rocket soared through the sky.
- موشک در آسمان اوج گرفت.
- NASA is planning to launch a new rocket.
- ناسا در حال برنامه‌ریزی برای پرتاب راکت جدیدی است.
- a rocket attack
- حمله با موشک، حمله‌ی موشکی
noun countable
فشفشه، ترقه‌ی موشکی
- We gathered outside to watch the rockets at the Fourth of July celebration.
- برای تماشای فشفشه‌های جشن چهارم ژوئیه بیرون جمع شدیم.
- The firework ended with a rocket.
- آتش‌بازی با ترقه‌ی موشکی تمام شد.
noun uncountable
انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی گیاه‌شناسی منداب راکتی، آروگولا، راکت (نوعی گیاه خوراکی گیاه یک‌ساله از خانواده‌ی شب‌بویان)
- I sprinkled some rocket on my salad.
- کمی منداب راکتی به سالادم زدم.
- Rocket is a delicious addition to any salad.
- آروگولا یک افزودنی خوشمزه برای همه‌ی سالادهاست.
verb - intransitive informal
اوج گرفتن، به‌سرعت افزایش یافتن
- The company's revenue rocketed.
- درآمد این شرکت اوج گرفت.
- Unemployment rate has rocketed up again.
- نرخ بیکاری دوباره افزایش یافته است.
verb - intransitive verb - transitive
با موشک رفتن، مثل موشک رفتن، مثل تیر رفتن
- She rocketed to space.
- با موشک به فضا رفت.
- Maryam woke up and rocketed to her office.
- مریم بیدار شد و مثل موشک به دفترش رفت.
- He got into his car and rocketed to Ghazvin.
- سوار ماشینش شد و مثل تیر به قزوین رفت.
verb - transitive
موشک‌باران کردن، با موشک به جایی حمله کردن
- They were bombing and rocketing the enemy's frontline troops.
- آن‌ها قشون دشمن در خط مقدم را بمباران و موشک‌باران می‌کردند.
- The enemy rocketed the military base.
- دشمن با موشک به پایگاه نظامی حمله کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rocket

  1. noun projectile
    Synonyms: booster, firework, guided missile, ICBM, intercontinental ballistic missile, missile, spacecraft, spaceship, torpedo, weapon
  2. verb shoot up
    Synonyms: ascend, climb, escalate, go through the ceiling, grow, lift, rise, sail, skyrocket, soar, take off, tower, zoom

ارجاع به لغت rocket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rocket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rocket

لغات نزدیک rocket

پیشنهاد بهبود معانی