فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Rocket

ˈrɑːkɪt ˈrɒkɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rocketed
  • شکل سوم:

    rocketed
  • سوم شخص مفرد:

    rockets
  • وجه وصفی حال:

    rocketing
  • شکل جمع:

    rockets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    موشک، راکت، (صفت‌گونه) موشکی، با موشک
    • - The rocket soared through the sky.
    • - موشک در آسمان اوج گرفت.
    • - NASA is planning to launch a new rocket.
    • - ناسا در حال برنامه‌ریزی برای پرتاب راکت جدیدی است.
    • - a rocket attack
    • - حمله با موشک، حمله‌ی موشکی
  • noun countable
    فشفشه، ترقه‌ی موشکی
    • - We gathered outside to watch the rockets at the Fourth of July celebration.
    • - برای تماشای فشفشه‌های جشن چهارم ژوئیه بیرون جمع شدیم.
    • - The firework ended with a rocket.
    • - آتش‌بازی با ترقه‌ی موشکی تمام شد.
  • noun uncountable
    انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی گیاه‌شناسی منداب راکتی، آروگولا، راکت (نوعی گیاه خوراکی گیاه یک‌ساله از خانواده‌ی شب‌بویان)
    • - I sprinkled some rocket on my salad.
    • - کمی منداب راکتی به سالادم زدم.
    • - Rocket is a delicious addition to any salad.
    • - آروگولا یک افزودنی خوشمزه برای همه‌ی سالادهاست.
  • verb - intransitive informal
    اوج گرفتن، به‌سرعت افزایش یافتن
    • - The company's revenue rocketed.
    • - درآمد این شرکت اوج گرفت.
    • - Unemployment rate has rocketed up again.
    • - نرخ بیکاری دوباره افزایش یافته است.
  • verb - intransitive verb - transitive
    با موشک رفتن، مثل موشک رفتن، مثل تیر رفتن
    • - She rocketed to space.
    • - با موشک به فضا رفت.
    • - Maryam woke up and rocketed to her office.
    • - مریم بیدار شد و مثل موشک به دفترش رفت.
    • - He got into his car and rocketed to Ghazvin.
    • - سوار ماشینش شد و مثل تیر به قزوین رفت.
  • verb - transitive
    موشک‌باران کردن، با موشک به جایی حمله کردن
    • - They were bombing and rocketing the enemy's frontline troops.
    • - آن‌ها قشون دشمن در خط مقدم را بمباران و موشک‌باران می‌کردند.
    • - The enemy rocketed the military base.
    • - دشمن با موشک به پایگاه نظامی حمله کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rocket

  1. noun projectile
    Synonyms: booster, firework, guided missile, ICBM, intercontinental ballistic missile, missile, spacecraft, spaceship, torpedo, weapon
  2. verb shoot up
    Synonyms: ascend, climb, escalate, go through the ceiling, grow, lift, rise, sail, skyrocket, soar, take off, tower, zoom

ارجاع به لغت rocket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rocket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rocket

لغات نزدیک rocket

پیشنهاد بهبود معانی