Spaceship

    ˈspeɪsˌʃɪp ˈspeɪsˌʃɪp
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      spaceships

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    سفینه‌ی فضایی (وسیله‌ی نقلیه‌ای که برای سفر در فضا به‌ویژه در داستان‌ها از آن استفاده می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The spaceship traveled at incredible speeds through the galaxy.
    - سفینه‌ی فضایی با سرعتی باورنکردنی در کهکشان حرکت کرد.
    - I dream of one day piloting a spaceship.
    - رؤیای این را دارم که روزی سفینه‌ی فضایی را برانم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد spaceship

    1. noun A spacecraft designed to carry a crew into interstellar space (especially in science fiction)
      Synonyms: starship

    ارجاع به لغت spaceship

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «spaceship» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spaceship

    لغات نزدیک spaceship

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند