فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Zoom

zuːm zuːm

گذشته‌ی ساده:

zoomed

شکل سوم:

zoomed

سوم‌شخص مفرد:

zooms

وجه وصفی حال:

zooming

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive adverb

هواپیما را باسرعت و با زاویه‌ی تند به بالا راندن، زوم، با صدای وزوز حرکت کردن، وزوز، به‌سرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، (در فیلمبرداری) فاصله عدسی را کم و زیادکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a zoom telescope

تلسکوپ زومدار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zoom

  1. verb move very quickly
    Synonyms:
    speed rush dash fly tear shoot rocket flash zip whiz dart streak surge hurtle buzz rip dive skyrocket outstrip hum whirl
    Antonyms:
    slow decelerate

ارجاع به لغت zoom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zoom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zoom

لغات نزدیک zoom

پیشنهاد بهبود معانی