فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tidy-up

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun singular

انگلیسی بریتانیایی مرتب‌سازی، نظافت، تمیزکاری، سازمان‌دهی، پاک‌سازی، سازمان‌بخشی، ترتیب‌دهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The children were rewarded for their tidy-up of the playroom.

بچه‌ها به‌خاطر مرتب‌سازی اتاق بازی پاداش گرفتند.

The tidy-up after the party took longer than expected.

تمیزکاری بعد مهمانی بیشتر از چیزی که انتظار می‌رفت، طول کشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A regular tidy-up helps keep the home organized.

نظافت مداوم به مرتب نگه داشتن خانه کمک می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tidy-up

  1. noun the act of cleaning or organizing a space or situation to make it more orderly and presentable

ارجاع به لغت tidy-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tidy-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tidy-up

لغات نزدیک tidy-up

پیشنهاد بهبود معانی