شکل جمع:
allegiancesتابعیت، تبعیت، وفاداری، بیعت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They took the oath of allegiance to the flag.
آنان سوگند وفاداری به پرچم را ادا کردند.
The leader of the party gained allegiance of the members.
رهبر حزب از وفاداری اعضا برخوردار بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «allegiance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allegiance