وفاداری، تعهد، همپیمانی، تبعیت، پیروی، دنبالهروی، طرفداری، هواخواهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her allegiant to the cause never wavered, even in the face of adversity.
تعهد او به هدف حتی در مواجهه با ناملایمات، هرگز متزلزل نشد.
The dog's allegiant to its owner was evident in every wag of its tail.
وفاداری سگ به صاحبش در تکان دادن دمش مشهود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «allegiant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allegiant