آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Disloyalty

ˌdɪsˌlɔɪəlti dɪsˈloɪəlti

شکل جمع:

disloyalties

معنی disloyalty | جمله با disloyalty

noun

بی‌وفایی، ناسپاسی، خیانت، نمک‌به‌حرامی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He was afraid lest his kindness toward his stepmother be construed as disloyalty to his own mother.

می‌ترسید که مبادا مهربانی او به نامادریش نوعی بی‌وفایی نسبت به مادرش تلقی شود.

He was accused of disloyalty and expelled from the party.

به اتهام خیانتکاری از حزب اخراج شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disloyalty

  1. noun unfaithfulness
    Synonyms:
    infidelity treachery betrayal of trust faithlessness untrueness falseness deceitfulness perfidy falsity inconstancy bad faith double-dealing breach of trust breaking of faith apostasy violation perfidiousness recreancy disaffection treason sedition seditiousness subversive activity

سوال‌های رایج disloyalty

شکل جمع disloyalty چی میشه؟

شکل جمع disloyalty در زبان انگلیسی disloyalties است.

ارجاع به لغت disloyalty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disloyalty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disloyalty

لغات نزدیک disloyalty

پیشنهاد بهبود معانی