دروغ، سقم، نادرستی، تقلب، خیانت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the falsity of his claims
دروغ بودن ادعاهای او
the falsity of her smile
ساختگی بودن لبخند او
the falsity of his scientific theories
نادرست بودن نظریات علمی او
Soon, the falsity of his allies became evident.
بهزودی بدعهدی متحدان او آشکار شد.
Her description of the event was full of falsities.
توصیف او از این رویداد پر از دروغپردازی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «falsity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/falsity