فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trustworthiness

ˈtrʌstˌwɜːrðinəs ˈtrʌstˌwɜːðinəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    قابلیت اعتماد، وثوق‌پذیری
    • - Many people said honesty and trustworthiness were the qualities that most influenced how they voted.
    • - بسیاری از مردم بیان کردند که صداقت و وثوق‌پذیری ویژگی‌هایی بود که بیشترین تأثیر را بر نحوه‌ی رأی دادن آن‌ها داشت.
    • - He has to prove his trustworthiness to you.
    • - او باید قابلیت اعتماد خود را به شما ثابت کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trustworthiness

  1. noun The trait of deserving trust and confidence
    Synonyms: integrity, uprightness, trustiness, loyalty
    Antonyms: untrustworthiness

لغات هم‌خانواده trustworthiness

ارجاع به لغت trustworthiness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trustworthiness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trustworthiness

لغات نزدیک trustworthiness

پیشنهاد بهبود معانی