فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trusteeship

trʌsˈtiːʃɪp trʌsˈtiːʃɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    امانت، امانت‌داری، تولیت، جز امنا بودن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trusteeship

  1. noun The direction of affairs
    Synonyms: management, direction, guidance, supervision
  2. noun A dependent country; administered by another country under the supervision of the United Nations
    Synonyms: trust-territory

لغات هم‌خانواده trusteeship

ارجاع به لغت trusteeship

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trusteeship» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trusteeship

لغات نزدیک trusteeship

پیشنهاد بهبود معانی