فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trustee

ˌtrʌˈstiː ˌtrʌˈstiː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun countable C1
    امین، متولی، امانت‌دار، تولیت کردن
    • - board of trustees
    • - هیئت امنا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trustee

  1. noun administrator
    Synonyms: agent, custodian, executor, executrix, fiduciary, guardian, keeper, warden

لغات هم‌خانواده trustee

ارجاع به لغت trustee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trustee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trustee

لغات نزدیک trustee

پیشنهاد بهبود معانی