با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Fiduciary

fɪˈduːʃieri fɪˈduːʃiəri-eri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
امانتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a fiduciary guardian of a minor child
- قیم قابل‌اعتماد طفل صغیر
- a fiduciary relationship
- رابطه‌ی مبتنی بر اعتماد
- fiduciary property
- ملکی که به‌امانت (یا به‌صورت وکالت) برای کسی نگهداری می‌شود
- fiduciary currency
- پول اعتباری
- fiduciary loan
- وام شرافتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fiduciary

  1. noun One who regulates or protects
    Synonyms: trustee, guardian, depositary, curator
  2. adjective Relating to or of the nature of a legal trust (i.e. the holding of something in trust for another)
    Synonyms: fiducial

ارجاع به لغت fiduciary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiduciary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fiduciary

لغات نزدیک fiduciary

پیشنهاد بهبود معانی