با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fiduciary

fɪˈduːʃieri fɪˈduːʃiəri-eri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    امانتی
    • - a fiduciary guardian of a minor child
    • - قیم قابل‌اعتماد طفل صغیر
    • - a fiduciary relationship
    • - رابطه‌ی مبتنی بر اعتماد
    • - fiduciary property
    • - ملکی که به‌امانت (یا به‌صورت وکالت) برای کسی نگهداری می‌شود
    • - fiduciary currency
    • - پول اعتباری
    • - fiduciary loan
    • - وام شرافتی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fiduciary

  1. noun One who regulates or protects
    Synonyms: trustee, guardian, depositary, curator
  2. adjective Relating to or of the nature of a legal trust (i.e. the holding of something in trust for another)
    Synonyms: fiducial

ارجاع به لغت fiduciary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiduciary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fiduciary

لغات نزدیک fiduciary

پیشنهاد بهبود معانی