آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Fiducial

fɪˈduːʃəl fɪˈdjuːʃjəl

معنی fiducial | جمله با fiducial

adjective

مرجع، مبنا

The satellite image was aligned using fiducial points.

تصویر ماهواره‌ای با استفاده از نقاط مرجع تراز شد.

Each photo contains a fiducial mark to help measure displacement.

هر عکس حاوی نشانه‌ی مرجعی برای اندازه‌گیری جابه‌جایی است.

adjective

اعتمادی، امانی، مبنی بر اعتماد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

His obligations stem from a fiducial bond between him and the investors.

وظایف او ناشی از پیوندی مبنی بر اعتماد بین او و سرمایه‌گذاران است.

A lawyer has a fiducial responsibility to act in the client’s best interest.

وکیل، مسئولیتی امانی دارد تا به‌نفع موکل عمل کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fiducial

  1. adjective relating to or of the nature of a legal trust (i.e. the holding of something in trust for another)
    Synonyms:

ارجاع به لغت fiducial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiducial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fiducial

لغات نزدیک fiducial

پیشنهاد بهبود معانی