آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Agent

ˈeɪdʒnt ˈeɪdʒnt

شکل جمع:

agents

معنی agent | جمله با agent

noun countable B2

نماینده، کارگزار، عامل، مأمور، کارمند، وکیل

My brother will act as my agent.

برادرم به عنوان نماینده‌ی من عمل خواهد کرد.

As a travel agent, he helps clients book flights and hotels.

به‌عنوان کارمند آژانس مسافرتی، او به مشتریان در رزرو پروازها و هتل‌ها کمک می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He is the company's new agent.

او نماینده‌ی جدید شرکت است.

agents of foreign powers

نمایندگان نیروهای بیگانه

a travel agent

کارمند بنگاه مسافرتی

a revenue agent

مأمور مالیات

a police agent

پاسبان، آژان، کارمند شهربانی

noun countable

مدیر برنامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The actor's agent negotiated a better contract for him.

مدیر برنامه‌ی بازیگر قرارداد بهتری را برای او مذاکره کرد.

The agent's job is to promote the talents of their clients.

وظیفه‌ی مدیر برنامه، شناساندن استعدادهای مشتریانش است.

noun countable B2

جاسوس، مأمورمخفی

He worked as a secret agent for the intelligence service.

او به‌عنوان جاسوس برای سازمان اطلاعات کار می‌کرد.

The novel is about a double agent working for two rival countries.

این رمان درباره‌ی مأمورمخفی دوجانبه است که برای دو کشور رقیب کار می‌کند.

noun countable

عامل، موجب، باعث، واسطه

Need is the greatest agent of change.

نیاز بزرگ‌ترین عامل تغییر است.

His betrayal was the agent of their downfall.

خیانت او موجب سقوط آن‌ها شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Education proved to be an agent of change in the community.

ثابت شد که آموزش عامل تغییر در جامعه است.

a chemical agent

عامل شیمیایی

noun countable

دستور زبان نهاد (انجام‌دهنده‌ی کار در جمله)

link-banner

آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته

مشاهده

Every verb needs an agent to perform the action described.

هر فعلی به نهاد نیاز دارد تا عمل توصیف‌شده را انجام دهد.

In passive voice, the agent may be omitted from the sentence.

در حالت مجهول، ممکن است نهاد از جمله حذف شود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد agent

  1. noun an instrumentality
    Synonyms:
  1. noun the semantic role of the animate entity that instigates or causes the happening denoted by the verb in the clause
    Synonyms:
    agentive role
  1. noun power, instrument for achievement

Collocations

travel agent

کارمند آژانس مسافرتی

estate agent

(انگلیس) دلال معاملات ملکی (امریکا: real estate agent)

forwarding agent

کارگزار ترابری، عامل حمل‌ونقل کالا و غیره، مؤسسه‌ی کالارسانی

publicity agent

مأمور تبلیغات، تبلیغات‌چی

سوال‌های رایج agent

شکل جمع agent چی میشه؟

شکل جمع agent در زبان انگلیسی agents است.

ارجاع به لغت agent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agent

لغات نزدیک agent

پیشنهاد بهبود معانی