آخرین به‌روزرسانی:

Midwife

ˈmɪdwaɪf ˈmɪdwaɪf

گذشته‌ی ساده:

midwifed

شکل سوم:

midwifed

سوم‌شخص مفرد:

midwifes

وجه وصفی حال:

midwifing

شکل جمع:

midwives

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ماما، قابله

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

In the villages they still use midwives.

در دهات هنوز از ماما استفاده می‌کنند.

Engels has called war "the midwife of social change."

انگلز جنگ را «مامای دگرگونی‌های اجتماعی» خوانده‌است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد midwife

  1. noun a woman skilled in aiding the delivery of babies
    Synonyms:
    assistant attendant practitioner obstetrician accoucheuse one who delivers sage-femme (French) obstetrician (female) therapeutist chiropractor bonesetter osteopath homeopathist

ارجاع به لغت midwife

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «midwife» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/midwife

لغات نزدیک midwife

پیشنهاد بهبود معانی