فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Procurator

ˈprɑːkjəreɪtər ˈprɒkjəreɪtə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پیشکار مالیه‌ی استان (روم باستان)

The procurator's role was crucial in maintaining the economic stability of the Roman Empire's provinces.

نقش پیشکار مالیه‌ی استان در حفظ ثبات اقتصادی استان‌های امپراتوری روم بسیار مهم بود.

The procurator had significant power and authority over financial matters.

پیشکار مالیه‌ی استان از قدرت و اختیارات قابل توجهی در مسائل مالی برخوردار بود.

noun countable

پیشکار، گماشته (کسی که امور فرد دیگری را انجام می‌دهد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The wealthy entrepreneur hired a procurator to handle his investments and manage his estate.

این کارآفرین ثروتمند پیشکاری را برای مدیریت سرمایه‌گذاری‌ها و دارایی‌اش استخدام کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد procurator

  1. noun a person authorized to act for another
    Synonyms:
    proxy placeholder

ارجاع به لغت procurator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «procurator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/procurator

لغات نزدیک procurator

پیشنهاد بهبود معانی