فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Proctor

ˈprɑːktər ˈprɒktə

معنی

noun

وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، متولی، ناظر، نایب، ممتحن، نظارت کردن، بازرسی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proctor

  1. noun someone who supervises (an examination)
    Synonyms:
    supervisor monitor agent representative delegate appointee minister supervise
  1. verb watch over (students taking an exam, to prevent cheating)
    Synonyms:
    invigilate

ارجاع به لغت proctor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proctor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proctor

لغات نزدیک proctor

پیشنهاد بهبود معانی