Invigilate

ɪnˈvɪdʒəleɪt ɪnˈvɪdʒəleɪt ɪnˈvɪdʒəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - intransitive
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن، در امتحان نظارت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invigilate

  1. verb Watch over (students taking an exam, to prevent cheating)
    Synonyms: proctor

ارجاع به لغت invigilate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invigilate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invigilate

لغات نزدیک invigilate

پیشنهاد بهبود معانی