امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Monitor

ˈmɑːnɪtər ˈmɒnɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    monitored
  • شکل سوم:

    monitored
  • سوم‌شخص مفرد:

    monitors
  • وجه وصفی حال:

    monitoring
  • شکل جمع:

    monitors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
ناظر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- she was chosen to be monitor in work that day.
- او در آن روز به عنوان ناظر کار انتخاب شد.
- International monitors are keeping watch on the election process.
- ناظران بین‌المللی روند انتخابات را زیر نظر دارند.
noun countable
کامپیوتر صفحه نمایش، دستگاه کنترل، نماگر، مانیتور link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- monitor room
- اتاق کنترل
- an electronic monitor
- مانیتور الکترونیکی
- an automatic missile monitor
- دستگاه خودکار کنترل موشک
- a heart monitor
- مانیتور (دستگاه کنترل) قلب
noun countable
(کلاس درس) مبصر
- The monitor calls the roll every morning.
- مبصر هر روز صبح حضور غیاب می‌کند.
- The monitor in our classroom helps the teacher.
- مبصر در کلاس درس ما به معلم کمک می‌کند.
verb - transitive
نظارت کردن
- It's important to monitor your heart rate during exercise.
- نظارت بر ضربان قلب در طول ورزش بسیار مهم است.
- The security guard was instructed to monitor the surveillance cameras.
- به نگهبان امنیتی دستور داده‌ شد که بر روی دوربین‌های امنیتی نظارت داشته باشد.
verb - transitive
(در رادیو) به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن، دیده بانی کردن
- We monitor the enemy's radio broadcasts for military information.
- ما برای کسب اطلاعات نظامی برنامه‌های رادیویی دشمن را خبرنیوشی می‌کنیم.
- Radar stations are monitoring all our heavy bombers.
- ایستگاه‌های رادار همه‌ی بمب‌افکن‌های سنگین ما را کنترل می‌کنند.
- We monitor the upper air to collect evidence of atomic explosions.
- ما جو فوقانی را برای گردآوری مدرک انفجار اتمی بررسی (تابش‌سنجی) می‌کنیم.
- The sound quality must be carefully monitored.
- چگونگی صدا باید با دقت واپاد شود (بررسی شود).
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monitor

  1. noun person who watches, oversees
    Synonyms:
    adviser auditor counselor director eaves-dropper guide informant invigilator listener overseer supervisor watchdog
  1. verb listen, watch carefully
    Synonyms:
    advise audit check control counsel follow keep an eye on keep track of observe oversee record scan supervise survey track
    Antonyms:
    forget ignore neglect

سوال‌های رایج monitor

معنی monitor به فارسی چی میشه؟

کلمه "monitor" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متعددی دارد که می‌توان آن‌ها را در زمینه‌های مختلف بررسی کرد. در اینجا به توضیح این کلمه و نکات جالب مرتبط با آن می‌پردازیم.

معانی و کاربردها

1. نظارت و پایش:

یکی از معانی اصلی "monitor" به معنای نظارت و پایش است. این واژه به فرایند بررسی و کنترل فعالیت‌ها یا وضعیت‌های مختلف اشاره دارد. به عنوان مثال، در محیط‌های آموزشی، معلمان می‌توانند پیشرفت دانش‌آموزان را "monitor" کنند تا از یادگیری آنان مطمئن شوند.

2. مانیتور (نمایشگر):

در دنیای فناوری اطلاعات، "monitor" به دستگاهی اشاره دارد که تصاویر و اطلاعات را به صورت بصری نمایش می‌دهد. مانیتورها به عنوان جزء اصلی کامپیوترها و سیستم‌های الکترونیکی، اطلاعات را به کاربران نشان می‌دهند. انواع مختلفی از مانیتورها وجود دارد، از جمله CRT (کاتد ری) و LCD (کریستال مایع)، که هر یک ویژگی‌ها و کاربردهای خاص خود را دارند.

3. نظارت بر سلامت:

در حوزه پزشکی، "monitor" به تجهیزاتی اشاره دارد که برای نظارت بر وضعیت سلامت بیماران استفاده می‌شوند. این دستگاه‌ها می‌توانند فشار خون، ضربان قلب و سایر نشانه‌های حیاتی را اندازه‌گیری کنند و اطلاعات را به پزشکان و کادر درمان ارائه دهند.

4. مدیریت پروژه:

در مدیریت پروژه، "monitoring" به فرایند پیگیری پیشرفت پروژه و ارزیابی انحرافات از برنامه زمان‌بندی اشاره دارد. این کار به مدیران کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری بگیرند و منابع را به طور مؤثرتری مدیریت کنند.

نکات جالب

- ریشه‌شناسی:

واژه "monitor" از زبان لاتین گرفته شده است. کلمه "monere" به معنای "هشدار دادن" یا "نظارت کردن" است. این ریشه به وضوح نشان‌دهنده عملکرد اصلی این کلمه در زمینه‌های مختلف است.

- استفاده در زبان‌های مختلف:

واژه "monitor" در بسیاری از زبان‌ها به عنوان اصطلاحی فنی و عمومی شناخته می‌شود. به عنوان مثال، در زبان فارسی نیز کلمه "مانیتور" به طور رایج برای اشاره به نمایشگرها استفاده می‌شود.

- توسعه تکنولوژی:

با پیشرفت تکنولوژی، مانیتورها نیز بهبود یافته‌اند و اکنون انواع بسیار پیشرفته‌ای از جمله مانیتورهای OLED و 4K در بازار موجود است که کیفیت تصویر بسیار بالایی را ارائه می‌دهند.

- نقش اساسی در امنیت:

در حوزه امنیت، "monitoring" به معنای نظارت بر فعالیت‌های مشکوک و جمع‌آوری اطلاعات برای جلوگیری از تهدیدات امنیتی بسیار اهمیت دارد. سیستم‌های دوربین مداربسته و نرم‌افزارهای امنیتی از جمله ابزارهایی هستند که برای این منظور به کار می‌روند.

ارجاع به لغت monitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monitor

لغات نزدیک monitor

پیشنهاد بهبود معانی