فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Audit

ˈɑːdɪt ˈɔːdɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    audited
  • شکل سوم:

    audited
  • سوم شخص مفرد:

    audits
  • وجه وصفی حال:

    auditing
  • شکل جمع:

    audits

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb C1
    رسیدگی، بازرسی، ممیزی، رسیدگی کردن
  • noun adverb
    ممیزی، رسیدگی
    • - The company's books were audited.
    • - دفاتر شرکت حسابرسی شد.
    • - I audited Dr. Hooshyar's class.
    • - در کلاس دکتر هوشیار به‌طور مستمع‌آزاد شرکت کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد audit

  1. noun inspection of financial records
    Synonyms: analysis, balancing, check, checking, examination, investigation, report, review, scrutiny, survey, verification, view
  2. verb inspect financial records
    Synonyms: analyze, balance, check, examine, go over, go through, investigate, report, review, scrutinize, sit in, survey, verify

ارجاع به لغت audit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «audit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/audit

لغات نزدیک audit

پیشنهاد بهبود معانی