فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Audit

ˈɑːdɪt ˈɔːdɪt

گذشته‌ی ساده:

audited

شکل سوم:

audited

سوم‌شخص مفرد:

audits

وجه وصفی حال:

auditing

شکل جمع:

audits

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C1

رسیدگی، بازرسی، ممیزی، رسیدگی کردن

noun adverb

ممیزی، رسیدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The company's books were audited.

دفاتر شرکت حسابرسی شد.

I audited Dr. Hooshyar's class.

در کلاس دکتر هوشیار به‌طور مستمع‌آزاد شرکت کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد audit

  1. noun inspection of financial records
    Synonyms:
    check review examination analysis investigation verification scrutiny report survey checking view balancing
  1. verb inspect financial records
    Synonyms:
    check examine review go over go through analyze investigate verify scrutinize survey balance report sit in

ارجاع به لغت audit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «audit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/audit

لغات نزدیک audit

پیشنهاد بهبود معانی